قاصدک های پریشان را که با خود باد برد/ با خودم گفتم مرا هم می توان از یاد برد

ای که می پرسی چرا نامی ز ما باقی نماند/ سیل وقتی خانه ای را برد از بنیاد برد

عشق می بازم که غیر از باختن در عشق نیست/ در نبردی اینچنین هر کس به خاک افتاد برد

شور شیرین تو را نازم که بعد از قرن ها/ هر که لاف عشق زد نامی هم از فرهاد برد

در قمار دوستی جز رازداری شرط نیست/ هر که در میخانه از مستی نزد فریاد برد

{ فاضل نظری }

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۶ساعت 15:35  توسط زهرا عنایتی  | 


تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1396 | 17:31 | نویسنده : |